تقابل هويت اسلامي و هويت غربي در مناظره دکتر وپير (1)


 





 
شهيد حجت الاسلام هاشمي نژاد در حدود بيست سال قبل از پيروزي انقلاب اسلامي، در بخشي از تفکرات خود نموداري از ويژگي هاي تمدن غرب و هويت اسلامي را ترسيم کرد. آن هنگام که کشور زير سلطه تمدن غرب و سياست هاي ضد اسلامي حکومت وقت بود و حکومت از هر وسيله و ابزاري براي سرکوب تفکرات ناب و حرکت هاي اسلامي استفاده مي کردو جامعه هرآنچه را که اصالت داشت از «اروپا» مي دانست و مذهب را به عنوان يک پديده خرافي و کهنه و بي مصرف براي دناي امروز به حساب مي آورد و از اسلام با عنوان «دين شمشير» و «قديمي» و «فاقد ارائه براي جامعه» و «ارتجاعي» و «پوسيده» ياد مي شد، شهيد هاشمي نژاد بخشي از خطوط «هويت اسلامي» و ضرورت پرداخت به آن «هويت» را براي مقابله با غرب ترسيم کرد. انديشه هاي فوق در کتاب ارزشمند «مناظره دکتر وپير» تبلور يافته است. اين کتاب که در زماني کوتاه با استقبال بي نظير «جوانان» مواجه و 8 بار در قبل از انقلاب اسلامي تجديد چاپ شد شامل دو بخش کلي است.
1- طرح نويني از اسلام و «پيرايش آن از خرافات» و تدوين کلمه «هويت اسلامي
2- بررسي ماهيت واقعي تمدن غرب (اروپا و آمريکا) و نقد علمي «هويت تمدن غرب»
به عبارت ديگر، شهيد بزرگوار با ارائه تصويري از «تمدن اسلامي» و طرح موجوديت آن به مقابله با دشمن واقعي «هويت اسلامي» يعني «تمدن غرب پرداخته است. در نوشتار کوتاه کنوني به بررسي دو محور اصلي فوق در انديشه شهيد هاشمي نژاد مي پردازيم. (1)
«هويت اسلامي» ترکيبي از تمامي يافته هاي مسلمانان از اسلام و تجربيات تاريخي آن است. اين هويت از سويي ريشه در گذشته هاي تلخ و شيرين و عظمت تمدن مسلمين و يافته هاي سياسي فرهنگي و اقتصادي آن و از سوي ديگر نگرشي بر «موجوديت کنوني» مسلمانان و چشم انداز آينده دارد.
عنايت به اصالت هاي فرهنگي و پيشينه هاي تاريخي و فراز و نشيب هاي مسلمانان و توجه به نقاط آسيب پذير وضع حال و حفظ تمدن اسلامي از هجوم ديگر تمدن ها، ارزش ها و باورها و دستاوردهاي فرهنگي و جغرافيايي و سياسي و اقتصادي، از جمله وظايف مهم در تقويت روحيه اسلامي و حفظ و بازآفريني هويت اسلامي است.
«تداوم تاريخي» هويت اسلامي در گروه توجه «نسل به نسل» به عوامل سازنده و اين هويت است. هويت اسلامي همان «شخصيت مسلمانان» به همراه گرايش هاي «صنفي» و «سازماني» و «تاريخي» و توجه به شعائر است.
شهيد هاشمي نژاد در کتاب «مناظره دکتر وپير» ابتدا در قالب بحث و گفت و گو به اثبات موجوديت تمدن اسلامي و ابعاد گوناگون آن مي پردازد. او در اثبات مسئله به نوشته هاي مستشرقين استناد مي جويد و در جايي به نقل قولي از گوستاو لوبون مي نويسد:
«اعراب مخصوصاً در خاتمه فتوحات خود شروع به ترقي کردند و در طول يک صد سال در اندلس (اسپانياي امروز و مرکز حکومت اسلامي در اروپا) اراضي باير را تماماً مزروعي و آباد و ابنيه و عمارات عاليه اي را بنا نمودند و روابط تجارتي خود را با اقوام ديگر برقرار ساختند و بعد به اشاعه علوم و فنون همت گماردند، کتب يوناني و لاتيني را ترجمه کردند. آموزشگاه ها و دانشگاه ها تأسيس کردند که تا مدتي طولاني مورد استفاده اروپاييان واقع شد و از آن بهره مند بودند، يکي از خصوصيات تمدن اسلامي همانا شوق مفرطي بود که در مسلمين به علوم و فنون پيدا کرده و در همه جا آموزشگاه ها، کتابخانه ها، بنگاه ها و مجامع علمي و ادبي تأسيس کردند و تحصيل هندسه، هيات، طبيعيات، فيزيک، شيمي با نهايت موفقيت جريان داشت و ما مخصوصاً در محل خود معلوم خواهيم داشت که علماي اسلام در علوم و فنون ترقيات شاياني کردند و موفق به اکتشافات مهمي شدند.» (2)
«اگر اسلام و مسلمين در تاريخ پيدا نمي شدند، حيات علمي اروپا تا چند قرن عقب مي افتاد». (3)
آن چنان که برنارد شاو نويسنده انگليسي هم گفته بود:
«ترقيات علم و فلسفه در سراسر جهان به اسلام تخصيص دارد.» (4)
شهيد هاشمي نژاد در بخش ديگري از کتاب خود به مواردي همچون اظهارات ارنست رنان، فيلسوف شهير فرانسوي استناد مي کند و از مسير سريو، مورخ فرانسوي نقل مي کند که:
«ترقي تمدن امروزي اروپا مرهون دانش هايي است که اسلام درسراسر شرق و غرب منتشر ساخت و حقيقتاً بايد اعتراف کرد که مسلمين استادان اوليه ملل اروپا بوده اند» (5)
از سوي ديگر بوگلود دانشمند انگليس هم اظهار مي دارد:
«دانشگاه هاي اسلامي در بغداد و اندلس به دانشجويان خارجي، يهودي و نصراني خوش آمد مي گفت و هزينه تحصيلات آنها را از خزانه دولتي مي داد و آنها را محترم مي داشت، صدها جوان اروپايي از اين آزادي و کمک مسلمين استفاده کردند و در آن مراکز علمي به تحصيل علوم و معارف پرداختند.» (6)
او طرح «نقش مسلمين در تمدن ملل» و داشتن هويت متمدن را براي مسلمانان در کتاب خود با اثبات موضوعات زير به تصوير کشاند:
پيشرفت مسلمين در طب (7)، داروسازي، جراحي، شيمي، فيزيک، حيوان شناسي، صنايع، علوم رياضي، هيأت و سازه شناسي جغرافيا، مستظرفه، هنر و پيشه، صنايع به چوب و عاج، کاشي سازي علم مکانيک، شيشه سازي، فرهنگ اقتصاد سياسي، روان شناسي، علوم اجتماعي و بالاخره پيشرفت مسلمين در تاريخ و جغرافيا (2)
چهل صفحه از مناظره دکتر وپير به اثبات «تمدن اسلامي» اختصاص مي يابد. بررسي موضوع فوق بدان دليل در آن مقطع (و هم اکنون نيز) ضرورت دارد که جهان غرب در برابر شکوه و عظمت ملل اسلامي همواره به ناروگويي و دروغ زني مي پردازد. امام خميني (ره) نيز در جايي اشاره فرمودند که:
«مسلمين آنان بودند که مجد آنها دنيا را گرفته بود، تمدن آنها فوق تمدن ها بود، معنويات آنها بالاترين معنويات بود، رجال آنها برجسته ترين رجال بودند، توسعه مملکتشان از همه ممالک بشتر بود و سيطره حکومتشان بر دنيا غالب شده بود.»
شاگرد راستين حضرت امام خميني نيز در تأسي جستن از مراد خود، ديدگاه حضرت امام را به شکلي روشن و گويا تبيين مي کند و بعد از توصيف و «اثبات» «موجوديت تمدن اسلامي» و نقش آن در پيشبرد کارون بشريت به سوي تکامل، بيش از هر نکته ديگري به خود اسلام مي پردازد و نارواگوئي هاي تمدن غرب را درباره اسلام با استناد به مطالب مستشرقين و اسلام شناسان غرب به باد انتقاد مي گيرد و هدف از آن را «تخريب روحيه مسلمين» براي چپاول هرچه بيشتر منابع و ثروت مسلمانان ذکر مي کند.
او اسلام را عامل اصلي «پيوند ملل با يکديگر» و «بازيابي هويت» و «بيدارگر ملل» و «نجات بخش بشريت» و «فرياد رس جامعه ظلماني»، «مورد عنايت نسل جوان» و «تعليم دهنده حيت بش» و تعليمات آن را «انقلابي» مي داند و در سراسر مناظره «دکتر» که سمبل «شصخيت ايراني مبهوت در برابر غرب» است، به پيدايش تهمت هاي ناروا عليه اسلام و دروغ زني هاي رهبران غربي و عوامل آنها مي پردازد. ناگفته پيداست که بهت و حيرت «دکتر» در مقابل غرب و تمدنش گويا جو روزگار و حاکميت طاغوت است.
بخش قابل توجهي از کتاب «مناظره دکتر وپير» شهيد هاشمي نژاد به موضوعت فوق اختصاص دارد.
او در نقد و پاسخ گويي به بوق و کرناي تبليغاتي رژيم در اين باره که «قوانين اسلام کهنه و پوسيده شده» از قول «پيرمرد» مي نويسند:
«همه قوانين کلي و اصولي اسلام نمونه قوانين طبيعي است که براي همه مردم در تمام مراحل تاريخي ارزش حقوقي دارند. اصول و کليات قوانين اسلام تنها براي مردم آن روز و جامعه جزيره العرب و شرايط تاريخي آن عصر نيست تا ادعا شود که با گذشتن چهارده قرن کهنه شده و ديگر ارزش اجرايي ندارد و يا به عبارت ساده تر، قديمي شده است، بلکه اصول اسلام همگي صددرصد طبيعي و جزو فطرت صحيح افراد بشر و مطابق ناموس خلقت است».
و آنگاه به نمونه هايي از قوانين ثابت و «تغيير ناپذير» و «طبيعي» و منطق با «ناموس خلقت» اشاره مي کند و به وقاحت «دزدي» و «کم فروشي» و «دروغ» در مقابل «احترام به حقوق ديگران» و «طلب رزق از راه حلال و «عدم سکوت در برابر ظلم» و «حمايت از مظلومان» و «تساوي همه انسان ها» مي پردازد و گوشزد مي کند که هرچند:
«ترديدي نيست که نيازمندي هاي هر عصر و مقتضيات هر زمان با زمان ديگر متفاوت است، ولي اين مسؤوليت بر عهده يک مجتهد آگاه و متخصص مسائل اسلامي و آشناي به شرايط زمان است تا بتواند خطوط اصلي و نظرات محوري اسلام را در مورد «حوادث واقعه» و پيش آمدهاي تازه و نيازهاي نو با مراجعه به همان قوانين
کلي و نظرات دائمي اسلام به دست آورد و به رويدادهاي تازه پاسخ دهد و يا به اصطلاح «رد فروع به اصول» نمايد و شکي نيست که اين «فروع» و «حوادث واقعه» و يا مقتضيات زمان است که دگرگون مي شود، ولي اصول و محورها همواره باقي هستند. نيم قرن اول سده بيستم، اوج حملات جهان عليه اسلم و تمدن است. امام خميني (ره) به همراه شاگردان راستين خود از طريق کار «تئوريک» در مقابل «حملات» ايستادگي مي نمايد و در اکثر مجامع مذهبي، مساجد، محافل حوزوي و دانشگاهي و در هر نقطه اي از کشور به مقابله با آن توطئه مي پردازند. امام خميني (ره) نيز در آن هنگام، اين توطئه را که «اسلام واجد هر چيز لازم براي جامعه امروزي است» چنين بيان مي دارند که:
«آنها تبليغ کردند که اسلام ديني است که آمده جامعه را خراب کند و وسوسه کردند که اسلام چيزي ندارد، اسلام پاره اي احکام حيض و نفاس است. اسلام ديني جامع نيست، دين زندگي نيست، براي جامعه نظامات و قوانين ندارد، اسلام ارتجاعي است (3)
در آن هنگام بيش از هر چيز در اسلام «شخصيت پيامبر» و «قرآن مجيد» مورد تهاجم قرار مي گيرد. شهيد هاشمي نژاد در «قالب» پيرمردي که کلاه نمدي به سر و ريش سفيد و انبوه و قيافه اي جذاب و نوراني دارد، «به ارائه تصويري از شخصيت پاک و راستين پيامبر اسلام» و در ابتدا به طرح مسئله از زبان «سرهنگ»، شخصيت ديگر کتاب مي پردازد و مي گويد: «اشکالات طرح شده سه قسمتند: اول آنکه گرويدن مردم آن روز به پيامبر اسلام (ص)، نوعاً با ديدن معجزه است. دوم آنکه قبول معجزه و امر خارق عادت در دنياي امروز براي ما دشوار است. سوم آنه نفوذ پيامبر اسلام (ص) در عصر حاضر غالباً در بين مردم درس نخوانده و غيردانشمند است.»
و سپس به شبهه درباره شخصيت پيامبر اسلام (ص)، پاسخ و 70 صفحه از کتاب را به اين امر اختصاص مي دهد و با نقل استنادي روايات و با کمک گرفتن از دستاوردهاي علوم امروز، رفع شبهه مي کند.موضوعاتي که در اين بخش مورد توجه آن شهيد قرار مي گيرند عبارتند از:
بررسي برخي از حوادث تاريخي از زندگاني پيامبر اکرم (ص)
رفتار پيامبر (ص) با خاندان خود، دوستان، دشمنان، فرزندان
رفتار پيامبر (ص) در مکه بعد از فتح
رفتار پيامبر اسلام (ص) با زيردستان
محمد (ص) سرچشمه فضايل
وفاي پيامبر (ص)
پيامبر اسلام (ص): آموزنده ادب
تواضع پيامبر (ص)
جود و بخشش پيامبر (ص)
دادرسي پيامبر (ص)
معجزه از ديدگاه علوم روز و...
بعد از ذکر مباحثي از موضوعات فوق، در پايان اين بخش به «گفتار دانشمندان اروپا درباره پيغمبر اسلام (ص) اشاره مي کند و از قول لرد بيدلي، ولتر و برنارد شاو نقل مي کند که: «محم داراي طمأنينه و وقار و خصايص بي شمار و مخالف با تمام خرافات و موهومات و بي ديني ها بود، لوتر لياقت آن را ندارد که بند کفش محمد را بگشايد. مي بايد محمد را نجات دهنده بشريت بدانيم.»

و اين فصل را با نقل قول هايي از دکتر شيلي شميل، گوستار لوبون، توماس کارلايل، لئون تولستوي، مسيوساواري، مسيوسديو، گوته آلماني، مستربلر، جان ديون پور، لرد بيدلي، سرويليام موليس، ولتر، برنارد شاو، مستر جون فنينرات به پايان مي برد.
غرب مايل بود شکستن اسلام را با شکست قداست پيامبر (ص) شروع کند. عظمت اسلام در گرو وجود «قرآن مجيد» بود اسلام با داشتن قرآن، حاوي ظرفيتي بود که بتواند در برابر غرب ايستادگي کند. حضرت امام خميني (ره) در جايي مي فرمايند:
«آنها بايد اين چيزهايي که احتمال مي دهند مانع باشد از اين غارتگري، از جلو بردارند. اين مانع در چي هست؟ يکي در اسلام. اينها مطالعات کردند و روي مطالعات، اين مطالب را طرح مي کنند. اينها متن قرآن را مطالعه کرده اند. قرآن يک کتابي است که اگر مسلمانان به آن اتصال پيدا کنند، فاتحه اين غارتگري ها و سلطه جويي را مي خوانند.»
شهيد هاشمي نژاد، ريشه توطئه را از زبان گوته شاعر آلماني چنين مي نويسند:
«ساليان درازي کشيشان از خدا بي خبر، ما را از پي بردن به حقايق قرآن مقدس و عظمت آورنده آن دور نگه داشته اند.»
در جايي ديگر از کتاب خود به حملات سخت ساواري به «کشيشان مغرض» که ابزار استعمارگران در «مسخ مردم» بوده اند، اشاره مي کند و آنگاه اهميت قرآن را از قول سديو مي گويد:
«قرآن مجموعه اي است که از آداب و حکم چيزي را فرو گذار ننموده است.»
سپس در جاي ديگري اشاره مي کند که:
«جان ديورت پورت انگليسي در کتاب خود: «عذر تقصير به پيشگاه مجمد و قرآن» مي نويسد که: «اقيانوس اطلس تا کنار رود کنگ، قرآن نه فقط قانون فقهي شناخته شده، بلکه قانون اساسي اي است که شامل روش قضايي و نظامات مدني و خرابي و حاوي تمام قوانيني است که همه عمليات امور مالي بشر را اداره مي کند.»
شهيد هاشمي نژاد 43 صفحه از بخش ديگر کتاب را به «قوانين قضايي اسلام» به عنوان مهم ترين نمود اسلام در کشاکش «مسائل جنايي و اجتماعي جهان امروز» اختصاص مي دهد و آن را تشريح مي کند.
بخش ديگري از توطئه در نيم قرن اول سده بيستم از سوي تمدن غرب عليه جهان اسلام متوجه پرچمداران پويايي و حرکت و حيات اسلام، يعني روحانيون متعهد بوده است. غرب در دست اندازي به کشورهاي اسلامي در هر نقطه اي «روحانيون» را مقابل خود مي بيند و آنها را در وصف پيکار عليه منافع جهان غرب و استعمارگران ملاحظه مي کند. توانايي هاي اسلام، گذشته پرافتخار آن، ريشه هاي تاريخي برخورد جهان غرب با اسلام، همه و همه در گروه پاسداري روحانيون از هويت اسلامي و منافع اسلام بوده است. نيم قرن اول سده بيستم آن چنان که هم اکنون نيز در ساير کشورهاي اسلامي در جريان است، تماماً عرصه حمله به «روحانيون متعهد» بوده است. آنان مي دانستند که پويايي اسلام در پيوند با فعاليت روحانيون متعهد قرار دارد، آن چنان که هميشه اينان از ظرفيت ضد استعماري اسلام نهايت کمک را گرفته اند و به پيدايش اسلام از تحريفات تاريخي کمک کرده اند، پرچمدار اسلام در مبارزه با ستمگري و دست اندازي هاي اجنبي ها بوده اند و طبيعي است که بيش از هر قشر ديگري در معرض تهمت و فشار و تضعيف و تحريف و جوسازي قرار گيرند.
شهيد هاشمي نژاد با درک روشن بينانه از اين مسئله در واپسين سال هاي 1338 تا 45 بخشي از مناره را به «روحانيت و اثر آن در اجتماع» و 43 صفحه از بخش هاي پاياني کتاب وزين خود را به آن اختصاص مي دهد.
او با ذکر جملاتي از روايت داستان مناظره اي خود، گوشه اي از برخورد سالم، محترمانه و عظمت روحانيون را در نوع برخورد پير با دو نفر «معمم» به عنوان سمبل محسوب مي کند و مي نويسد:
«در اين هنگام دو نفر معمم و روحاني از کنار کوپه رد شدند. پيرمرد با ديدن آنها از جاي خود برخاست و در کوپه را باز و به آنان سلام کرد. آن دو نفر هم پس از يک نگاه سطحي، تبسمي کردند و جواب سلام پيرمرد را دادند و گفتند: «جناب آقاي رستگار! شما کجا، اينجا کجا!» پيرمرد در جواب گفت: «من براي خريد پنبه به بندر شاه رفته بودم و الان هم به تهران مراجعتت مي کنم و عازم همدانم.» سپس پيرمرد با آن دو شروع به صحبت هاي مختلف کرد».
دکتر که يکي از شخصيت هاي «مناظره» است، از پير سوال مي کند: «اين دو نفر با شما نسبتي داشتند؟» پيرمرد مي گويد: «نه، ولي از دوستان من و اهل همدان هستند که من به آنان علاقه خاصي دارم.»
سرهنگ که سمبل «تفکرات رژيم طاغوتي» و پاسدار آن رژيم و يکي ديگر از شخصيت هاي مناظره است، در جوابي که به نوي ترسيم گر جو آن روزگار است، مي گويد: «به عکس، من نه تنها به آخوندها ارادتي ندارم، بلکه اصلاً نمي دانم اين دسته در اجتماع چه مي کنند.» آن گاه شهيد هاشمي نژاد از زبان «پير» به بيان ويژگي هاي روحانيت مي پردازد و مسائل «ضد روحانيت» را اين چنين ترسيم مي کند:
«پيرمرد: اين که گفتيد من از آخوندها بدم مي آمد، مرا به ياد گفته اي دکتر علي شريعتي انداخت. نامبرده در يکي از سخنراني هاي خود مي گويد: همان طوري که قبلاً در اين جا هم متذکر شده ام، در سال 1339 در انجمن دانشجويان اروپا در فرانسه جلسه اي تشکيل شده بود که در آن آقايي که مشهور است سخنراني مي کرد، حضرت ايشان فرمودند که: من از اسلام خوشم نمي آيد و هرجا آخوندي مي بينم، نمي دانم چرا حالم به هم مي خورد. هرجا منبر و روضه مي بينم، عقلم مي گيرد. مذهب عامل استعمار بوده و.. ملاها هم در تاريخ ما هميشه واسطه استعمار بوده اند و اصلاً من از مذهب خوشم نمي آيد.» و حرف هايي از اين قماش. همان جا برخاستم و گفتم: «جناب! تو مثل آن خانم هايي حرف مي زني که شکم اولشان را براي شوهر جانشان ناز مي کنند که مثلاً من از ترشي خوشم مي آيد، از شيريني خوشم نمي آيد، آن را خوش ندارم، دلم مي خواهد آلوچه بمکم و نان لواش! شيرين پلو حالم را به هم مي زند.. تو از مذهب و ايدئولوژي و عقيده هم «آن جوري» حرف مي زني! مگر دين «يام يام» است که تو از آن «خوشت بيايد» يا «خوشت» نيايد...؟ براي رد و اثبات يک مذهب بايد استدلال کرد، استدلال عملي و عقلي، نه ابراز احساسات شخصي، حالا جناب سرهنگ نکند شما هم نسبت به آخوندها يک نوع «ويار» داريد؟»
و سپس به طرح خطوط اصلي پيرامون روحانيت مي پردازد که به شرح زير است:
1- فلسفه وجودي روحانيت با ستناد به اين آيات الف) فلولا نفر من کل فرقه طائفه ليتفقهوا في الدين و لينذرو قومهم اذا رجعوا اليهم لعلهم يحذرون. (5)
ب) و لتکن منکم امه يدعون الي الخير و يامرون بالمعروف و ينهون عن المنکر و اولئک هم المفلخون. (6)
ج) فاسئلوا اهل الذکر ان کنتم لا تعلمون (7)
د) انما يخشي الله من عباده العلما (8)
و با اشاره به علل وجودي «روحانيت متعهد» به شيوه اي «غير مستقيم» با جريان «روشنفکر مآب» آن روزگار هم به مقابله بر مي خيزد.
2- جامعه نيازمند قشري است که آنچه را موضوع «دين و ايدئولوژي اسلامي» است، با توجه به گسترش وسيع و همه جانبه اي که دارد با توجه به کامل ترين مکتب ها براي حرکت انسان ها به سوي هدف نهايي و تکاملي، به صورت «تخصصي» و با «آگاهي هاي عميق» کسب کنند و مسؤوليت «رهبري ايدئولوژيکي جامعه را برعهده گيرند و نياز امت را تمين کند.
3- تأکيد بر ضرورت تداوم «لباس روحانيت» براساس مدارک تاريخي و اسلامي در الگوگيري از لباس پيامبر عظيم الشان (ص) و امامان معصوم (ع)
4- وجود دو جريان در روحانيت، يکي روحانيت متعهد و جريان اقليت ديگري که «دين را به دنيا خود فروخته» و موضع خدايي و مردمي خويش را از ياد برده و به جباران تمايل نشان داده و بي تفاوتي را پيشه خود کرده است. شهيد از خصوصيات و صفات جريان دوم روحانيت ياد مي کند:
«آگاه و آشنا به مسئوليت هاي سخت و حساس»، امين خداوند در برابر مقررات الهي»، «نشانه هاي راه الهي»، «يار و همدوش با محرومين جامعه، «مبارزه با بدعت ها و قوانين ضد خدايي»، «آگاه، «مسئول»، «متعهد»، «ضداستثمار»، «مبارزه با خصم ستمگر»، «زجرديده»، «کتک خورده»، «زندان رفته»، «منادي حق در زمين»، «وارث به حق پيامبر»، «دارنده صراحت بيان»، «تحمل کننده محروميت»، «شهيد»، «عالم مسؤول»، «متعهد اسلامي» و «گوينده»
5- تلاش در جهت هدايت حوزه به سوي «مبارزه با ستمگران» و «نابودي قدرت هاي استثماري»، در بخشي از کتاب «روحانيت و حرکت هاي انقلابي» از علماي مشهور شيعه که در مبارزات ضد استبدادي و استعماري قرون اخير فعاليت داشته اند، اشاره مي کند و از علماي زير به عنوان سمبل جريان مثبت روحانيت نام مي برد:
*آيت الله ميرزاي شيرزاي بزرگ صاحب فتواي تحريم تنباکو
* مرحوم سيد جمال الدين اسدآبادي
* آيت الله شيخ محمد تقي شيرازي فرمانده دفاع در برابر تهاجم استقلال لبنان.
* ميرزا کوچک خان جنگلي و مبارزات ضد استبدادي او در رشت
* علماي صاحب نقش در جنبش مشروطه.
سپس به نقل قول از يکي از نويسندگان معاصر مي نويسد:
«بزرگ ترين پايگاهي که مي توان اميدوار بود که توده ها را آگاه کند، اسلام راستين را به آنان ارائه دهد، در بيداري افکار عمومي و به خصوص اين توده ها نقش موثر و نجات بخشي را ايفا کند و در احياي روح اسلام و ايجاد نهضت آگاهي دهنده و حرکت بخشنده اسلامي، عامل نيرومند و مقتدري باشد، همين پايگاه «طلبه» و «حوزه» و حجره هاي تنگ و تاريکي است که از درون آنها سيد جمال الدين ها بيرون آمده اند و مي آيند.
شهيد هاشمي نژاد نيز همچون حضرت امام خميني (ره) که بارها تکرار کرده بودند: «کراراً تذکر داده ام که تنها چيزي که مي تواند سد راه اجانب و دول استعمارگر باشد و نگذارد بر ذخاير ممالک اسلامي سلطه پيدا کنند، علماي جليل اسلامند و اين حقيقتي است که در طول تاريخ براي دول استعمارگر ثابت شده است» (9) به مهم ترين بخش از رسالت سياسي و ديني علماي اسلام از زبان «پيرمرد» اشاره مي کند.
6- روحانيت و پاسداري از منابع فرهنگي اسلام يکي از اساسي ترين خدمات علماي شيعه در طول زندگي خود، حفظ و نگهباني از ميراث فرهنگي و منابع اوليه ايدئولوژي شيعه بوده است. همه منابع اوليه اسلام (به استثناي قرآن) به وسيله روحانيون مسئول شيعه جمع آوري و نوشته و نگاهباني شده است. (10)

پي‌نوشت‌ها:
 

1- مقدمه / مناظره دکتر وپير/ اثر شهيد عبدالکريم هاشمي نژاد/ چاپ چهاردهم/ 1369/ ناشر آستان قدس رضوي.
2- همان کتاب، از صفحه 31 تا 359
3- در جستجوي راه امام از کلام امام ص 58-135-232
4- مصاحبه با خبرنگاران آلماني، فرانسوي 57/7/9
5- سوره توبه، آيه 22
6-سوره آل عمران، آيه 102
7- سوره نحل، آيه 23
8- سوره فاطر، آيه 38
9- سخنراني در جمع دانشجويان، 16/3/58
10- مناظره دکتر وپير، ص 290
 

منبع:ماهنامه شاهد یاران، شماره35